Darkson

Ayhan_mihrad@ Atilla_z2@ شاید یک شهروند معمولی..

«سایه‌ای در یاکوتسک»

ژانر: جنایی، روان‌شناختی  

 

. اول: رد خون روی برف 

 

زمستان ۲۰۱۲. دمای هوا منفی ۴۵ درجه. برف همه‌جا را پوشانده بود، اما چیزی که مأمور پلیس، سرگرد آندری ایوانوف را به ایستگاه فراخواند، فقط سرما نبود. جسد زنی جوان در حاشیه جنگل پیدا شده بود. لباسش پاره، چشمانش باز، و روی برف رد خون کشیده شده بود.  

آندری، که سال‌ها در بخش جنایات یاکوتسک کار کرده بود، بلافاصله فهمید این قتل معمولی نیست. جسد هیچ نشانی از مقاومت نداشت. انگار قربانی قاتلش را می‌شناخته.  

. دوم: نامه‌ای بدون امضا  

دو روز بعد، نامه‌ای به اداره پلیس رسید. بدون امضا، بدون آدرس. فقط یک جمله:  

> «او فقط اولین بود. بقیه هم خواهند آمد.»  

آندری شروع به بررسی پرونده‌های قدیمی کرد. متوجه شد که در سال ۱۹۹۸، سه زن دیگر با شرایط مشابه ناپدید شده بودند. پرونده‌ها بسته شده بودند، اما هیچ‌وقت قاتل پیدا نشد.  

. سوم: مردی با چشمان خاکستری  

در تحقیقات، نام مردی به نام «سرگئی مالینوف» مطرح شد. مردی منزوی، معلم سابق روان‌شناسی، که بعد از مرگ همسرش به جنگل‌های اطراف یاکوتسک پناه برده بود.  

وقتی آندری به کلبه‌اش رسید، بوی سوختگی و الکل فضا را پر کرده بود. سرگئی آرام نشسته بود، با چشمانی خاکستری که انگار هیچ احساسی نداشت.  

آندری پرسید:  

 «تو اون نامه رو فرستادی؟»  

سرگئی لبخند زد.  

«نامه‌ها همیشه حقیقت رو نمی‌گن، سرگرد.»  

اما در زیرزمین کلبه، چیزی پیدا شد که همه‌چیز را تغییر داد: دفترچه‌ای با نقاشی‌هایی از زنان، تاریخ‌هایی کنارشان، و جمله‌ای تکراری:  

> «سکوت، زیباترین فریاد است.»  

. چهارم: پایان یا آغاز؟  

سرگئی دستگیر شد، اما در بازجویی‌ها هیچ اعترافی نکرد. فقط گفت:  

 «من تنها نیستم. سایه‌ها همیشه در یاکوتسک زندگی می‌کنن.»  

دو ماه بعد، جسد دیگری پیدا شد. دقیقاً با همان الگو.  

سرگئی در زندان بود.  

آندری فهمید: این فقط آغاز بود.

Ayhan_mihrad 

Ayhan_mihrad
1404/5/23
13:33
0 نظر